هوش مصنوعی: شاعر در این متن از ناراحتی‌های عاطفی خود سخن می‌گوید و از بی‌توجهی و بی‌مهری معشوق شکایت می‌کند. او احساس می‌کند که معشوق به او اهمیت نمی‌دهد و حتی در دوستی نیز دلش را خرم نمی‌دارد. شاعر از تلخی جواب‌های راست و بی‌مهری معشوق گلایه می‌کند و در نهایت بیان می‌کند که دردش را تنها معشوق می‌تواند درمان کند، اما او نیز مرهمی برای دردش ندارد.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عاطفی و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند شکایت از بی‌مهری و تلخی جواب‌های راست نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۲۸۷

گرفتم کز غم من غم نداری
عفاک‌الله دروغی هم نداری

به بند عشوه پایم بسته می‌دار
کز این سرمایه باری کم نداری

به دشنامی که دشمن را بگویند
دلم در دوستی خرم نداری

برو کاندر ستمکاری چو عالم
نظیری در همه عالم نداری

مرا گویی چو زین دستی که هستی
چرا پای دلت محکم نداری

جواب راست چون دانی که تلخ است
لب شیرین چرا بر هم نداری

دلم در دست تست آخر مرا نیز
در این یک ماجرا محرم نداری

بدیدم گرچه درد انوری را
تویی مرهم تو هم مرهم نداری
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.