هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از غم و اندوه ناشی از عشق و فراق سخن می‌گوید. او از تأثیرات عاطفی و روحی این غم بر زندگی خود می‌گوید و از یار خود می‌خواهد که بیش از این او را در فراق نگه ندارد. شاعر همچنین از زیبایی و تأثیرات یار خود بر زندگی‌اش سخن می‌گوید و از ترس آینده‌ای نامعلوم ابراز نگرانی می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۲۹۰

ای کار غم تو غمگساری
اندوه غم تو شادخواری

از کبر نگاه کرد رویت
در چشمهٔ خور به چشم خواری

از تابش روی و تاب زلفت
شب روشن گشت و روز تاری

فقر غم تو ز باغ دلها
برکند نهال کامگاری

ای شربت بوسهٔ تو شافی
وی ضربت غمزهٔ تو کاری

داری سر آنکه بیش از اینم
در بند فراق خود بداری

گویی بی‌من دل تو چونست
چونست به صد هزار زاری

روزی که غم نوم نمایی
آنرا به غنیمتی شماری

با یاران این کنند احسنت
چشم بد دور نیک یاری

امروز بر اسب جور با من
هر گوشه همی کنی سواری

ترسم فردا گه مظالم
تاب ثقةالملوک ناری
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.