هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دل‌بستگی خود به معشوق سخن می‌گوید و از بی‌توجهی و بی‌مهری او شکایت می‌کند. او از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند و دلش را شاد نگه دارد، اما معشوق به جای پیام‌های عاشقانه، با دشنام و بی‌اعتنایی پاسخ می‌دهد. شاعر از این رفتار ناراحت است و احساس می‌کند که معشوق او را درک نمی‌کند و به او اهمیت نمی‌دهد.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عاطفی و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از واژه‌ها و مفاهیم پیچیده‌تر مانند شکایت از بی‌مهری و دشنام نیاز به سطحی از بلوغ فکری و عاطفی دارد که معمولاً در سنین بالاتر وجود دارد.

غزل شمارهٔ ۲۹۵

گرفتم سر به پیمان درنیاری
سر جور و جفا باری چه داری

چو یاران گر به پیغامی نیرزم
به دشنامی چرا یادم نیاری

به غم باری دلم را شاد می‌دار
اگر عادت نداری غمگساری

من از وصلت فقع تا کی گشایم
چو تو نامم به یخ برمی‌نگاری

شمار از وصل تو کی برتوان داشت
تو کس را از شماری کی شماری

ترا گویم که به زین باید این کار
مرا گویی تو باری در چه کاری

تو داری دل که خواهد داد دادم
تویی یار از که خواهم خواست یاری

دل بی‌معنی تو کی گذارد
که این معنی به گوش اندر گذاری

ترا چه در میان غم انوری راست
تو بی‌معنی از این غم برکناری
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.