هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و علاقه شدید خود به معشوق سخن می‌گوید. او از ناز و عیاری معشوق و عشق بی‌پایان خود به او می‌گوید و اظهار می‌کند که حتی اگر به آسمان برسد، باز هم سر به فرمان معشوق فرود می‌آورد. شاعر همچنین از رنج‌های عشق و بی‌توجهی معشوق شکایت می‌کند، اما با این حال حاضر است همه غم‌های معشوق را به جان بخرد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۹۴

الحق نه دروغ محتشم یاری
نازت بکشم که جان آن داری

ناز چو تویی توان کشید ای جان
با این همه چابکی و عیاری

با روی تو در تفکرم کایزد
از رحمتت آفرید پنداری

در عشق تو گردنان گردون را
گردن ننهم همی ز جباری

گر سر به فلک برم روا باشد
چون سر به کسی چو من فرود آری

چون عاشق زار تو شدم باری
از من مستان به خیره بیزاری

مفروش مرا چو کردم ای دلبر
غمهای ترا به جان خریداری

نگذارمت ار به جان رسد کارم
تا بی‌سببی مرا تو نگذاری

گر برگردم نه انوری باشم
از تو بدو صد ملامت و خواری
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.