هوش مصنوعی: شاعر از جفا و بی‌وفایی معشوق شکایت می‌کند و بیان می‌کند که با وجود تمام فداکاری‌ها و از دست دادن همه چیز، معشوق همچنان به او بی‌مهری می‌کند. او از معشوق می‌خواهد که دست از این رفتار بردارد و به وفاداری و مهر بازگردد.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم شعری قدیمی ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۳۱۰

آخر ای جان جهان با من جفا تا کی کنی
دست عهد از دامن صحبت رها تا کی کنی

چون به جز جور و جفاکاری نداری روز و شب
پس مرا بیغارهٔ مهر و وفا تا کی کنی

باختم در نرد عشقت این جهان و آن جهان
چون همه درباختم با من دغا تا کی کنی

چون کلاه خواجگی یکباره بنهادم ز سر
جان من پیراهن صبرم قبا تا کی کنی

از وفای انوری چون روی گردانیده‌ای
شرم دار از روی او آخر جفا تا کی کنی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.