هوش مصنوعی: این متن بیانگر درد و رنج عاشقی است که از هجران و دوری معشوق رنج می‌برد. شاعر از بی‌تابی و بی‌صبری خود در برابر عشق سخن می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به او رحم کند. او از تنهایی و نداشتن مونس جز معشوق شکایت می‌کند و امیدوار است که روزی دردش شنیده شود. شاعر از سنگدلی معشوق و بی‌توجهی او به حالش گلایه می‌کند و آرزو می‌کند که معشوق او را در پای خود ببیند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، بیان درد و رنج عاشقانه و مفاهیم مرتبط با هجران و تنهایی نیاز به بلوغ عاطفی دارد که معمولاً در سنین بالاتر شکل می‌گیرد.

غزل شمارهٔ ۶

پیر ریاضت ما عشق تو بود، یارا
گر تو شکیب داری، طاقت نماند ما را

پنهان اگر چه داری چون من هزار مونس
من جز تو کس ندارم پنهان و آشکارا

روزی حکایت ما ناگه به گفتن آید
پوشیده چند داریم این درد بی‌دوا را؟

تا کی خلی درین، دل پیوسته خار هجران؟
مردم ز جورت، آخر مردم، نه سنگ خارا

آخر مرا ببینی در پای خویش مرده
کاول ندیده بودم پایان این بلا را

باد صبا ندارد پیش تو راه، ورنه
با ناله های خونین، بفرستمی صبا را

چون اوحدی بنالد، گویی که: صبر می‌کن
مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.