هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و شیفتگی خود به معشوق سخن می‌گوید. او از دیوانگی دل خود و ناتوانی در کنترل آن می‌گوید و از معشوق به عنوان گنجی در دنیای ویران یاد می‌کند. شاعر از زیبایی‌های معشوق مانند زلف و خال لبش سخن می‌گوید و بیان می‌کند که تنها معشوق می‌تواند او را به دام عشق بیندازد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌تر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.

غزل شمارهٔ ۲۵

به خرابات برید از در این خانه مرا
که دگر یاد شراب آمد و پیمانه مرا

دل دیوانه به زنجیر نبستن عجبست
که به زنجیر ببندد دل دیوانه مرا؟

می بیارید و تنم را بنشانید چو شمع
پیش آن شمع و بسوزید چو ویرانه مرا

همچو گنجیست درین عالم ویران رخ او
یاد آن گنج دوانید به ویرانه مرا

بر میان از سر زلفش کمری می‌بستم
گر بدو دست رسیدی چو سرشانه مرا

هر که خواهد که به دامم کشد آسان آسان
گو: مپندار به جز خال لبش دانه مرا

سرم از شوق و دل از عشق چنین شیفته شد
تا که شد اوحدی شیفته هم خانه مرا
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.