هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و علاقه‌ی خود به معشوق سخن می‌گوید. او از یادگار ماندن معشوق در دنیا، زیبایی‌های او، و آرزوی نزدیکی به او صحبت می‌کند. شاعر همچنین از رنج‌های عشق و دل‌بستگی‌اش به معشوق می‌گوید و از او می‌خواهد که به او توجه کند و او را به خود نزدیک‌تر سازد.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۳۰

نمیرد هر که در گیتی تو باشی یادگار او را
چراغی کش تو باشی نور با مردن چه کار او را؟

اگر نه دامن از گوهر بریزد چون فلک شاید
که هر صبحی تو برخیزی چو خورشید از کنار او را

دلم لعل لبت بر دست، اگر پوشیده می‌داری
من اینک فاش می‌گویم! به نزدیک من آر او را

مجو آزار آن بیدل، که از سودای وصل تو
دلش پیوسته در بندست و جان در زیر بار او را

سر زلفت پریشانی بسی کرد، از به چنک آید
بده تا بی و بر بند و به دست من سپار او را

بحال اوحدی هرگز نکری التفات اکنون
چو می‌گویی، غلام ماست، یاری نیک دار او را

نگاهی کن درو یک بار و او را بنده خود خوان
گذاری کن برو یک روز و خاک خود شمار او را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.