هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از درد عشق و جدایی می‌گوید و از ناامیدی و رنج‌های عاشقانه خود سخن می‌گوید. او از غم و اندوهی که بر دلش سنگینی می‌کند و از ناتوانی در پنهان کردن اشک‌هایش می‌نالد. شاعر همچنین به عشق خود به معشوق اشاره می‌کند و از تلاش‌های بی‌ثمر خود برای رسیدن به او سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و رنج عشق نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۳۲

با که گویم سرگذشت این دل سرگشته را؟
راز سر گردان عاشق پیشهٔ غم کشته را؟

آب چشم من ز سر بگذشت و می‌گویی: بپوش
چون توان پوشیدن این آب ز سر بگذشته را؟

جان شیرین منست آن لب، بهل تا می‌کشد
در غم روی خود این فرهاد مجنون گشته را

آنکه روزی گر چمان اندر چمن رفتی برش
باغبان از سرزنش می‌کشت سرو کشته را

خال او حال مرا برهم زد و خونم بریخت
با که گویم حال این خال به خون آغشته را؟

آسمان برنامهٔ عمرم نبشتست این قضا
در نمی‌شاید نوشتن نامهٔ بنوشته را

خاک کوی او بهشتم بود هشتم، لاجرم
این زمان در خاک می‌جویم بهشت هشته را

کمتر از شمعی نشاید بود و گر سر می‌رود
هم به پایان برد می‌باید سر این رشته را

اوحدی خواهی که چون عیسی به خورشیدی رسی
آتشی درزن، بسوز این دلق مریم رشته را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.