هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عشق و هجران است. شاعر از دوری معشوق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید و از بی‌وفایی دیگران و وفاداری خود به معشوق یاد می‌کند. او از ظلمت شب هجران و آرزوی وصال می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به یاد او باشد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۵

نه هفته‌ایست، نه ماهی، که رفته‌ای زبر ما
نهفته نیست کزین غم چه دیده چشم تر ما

زمان ما به سر آورد درد عشق تو، جانا
هنوز تا غم هجران چه آورد به سر ما؟

بدان کمر نرسد دست من، ولی برساند
محبت تو سرشک دو دیده بر کمر ما

لبت که از همه گیتی پسند ماست، نگه کن
که راحت همه گشت و جراحت جگر ما

ز ظلمت شب هجران به زحمتیم، چه بودی
کز آسمان وصالی بتافتی قمر ما؟

ز روی خوب شکیبم نبود و صورت خوبان
تو از تامل ایشان بدوختی نظر ما

نموده‌ای که: چو غایب شوند مهر نماند
بیا، که مهر تو غایب نمی‌شود زبر ما

ستم ببین تو که: دیگر ز گفت و گوی رقیبان
بر آستان تو ممکن نمی‌شود گذر ما

عجب که یاد نکردی ز اوحدی و نگفتی
که: چیست حال دل این غریب پی سپرما؟
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.