هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق و دلدادگی سخن می‌گوید. شاعر از حضور معشوق و زیبایی‌های طبیعت اطرافش لذت می‌برد و بیان می‌کند که دلش در کنار یار آرام می‌گیرد. او از درد فراق و دل‌تنگی می‌گوید و تأکید می‌کند که هیچ چیز نمی‌تواند جای معشوق را بگیرد، حتی بهشت. شاعر زیبایی‌های معشوق را ستایش می‌کند و بیان می‌کند که تمام خوبی‌ها در او جمع شده‌اند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۸۷

نوبهارست و چمن خرم و گلزار اینجاست
ارم دیده و آرام دل زار اینجاست

بر سر خار چمن روی بمالیم چو گل
گر بدانیم که باز آن گل بی‌خار اینجاست

تن از آنجا نشکیبد، دلم اینجا چون نیست
دلم آنجا ننشیند، که مرا یار اینجاست

عجب ار تا به ابد روی رهایی بیند
این دل خسته که محبوس و گرفتار اینجاست

شکرم زان لب و سیب از رخ و نار از سینه
نفرستاد، چو دانست که: بیمار اینجاست

اگرم نیز بگوید که: دل خویش ببر
روی آوردن او نیست، که دلدار اینجاست

روی آن نیست که: این جا بنشیند بی‌کار
دل آشفتهٔ ما را، که سر و کار اینجاست

از وجود من اگر اندک و بسیاری ماند
اندک اینست که می‌بینی و بسیار اینجاست

بر من این جا تو اگر عرضه کنی هشت بهشت
ندهم دل به بهشت تو، که دیدار اینجاست

می به دست من سر گشته اگر خواهی داد
هم ازین میکده درخواه، که دستار اینجاست

هر چه در جملهٔ خوبان طلبیدی از حسن
به رخ دوست نظر کن، که به یک بار اینجاست

پیش شکر دهنش بار شکر نگشایند
چو ببینند که: آن قند به خروار اینجاست

بجز او کس نشناسم که بجوید دل ما
بفرست، اوحدی، آن دل، که خریدار اینجاست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.