هوش مصنوعی: این شعر از عشق و فداکاری سخن می‌گوید. شاعر از عشق خود به معشوق و فداکاری‌هایش برای او می‌گوید، اما در عین حال از ناامیدی و رنج‌هایی که در این راه متحمل شده است نیز سخن می‌راند. او از زیبایی‌های معشوق و جذابیت‌هایش یاد می‌کند و بیان می‌کند که چگونه عشق او را به پایین‌ترین حد ممکن رسانده است.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عشقی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشقی و فداکاری نیاز به تجربه و بلوغ عاطفی بیشتری دارند.

غزل شمارهٔ ۹۶

بنگرید این فتنه را کز نو پدیدار آمده‌ست
خلق شهری از دل و جانش خریدار آمده‌ست

باغ رویش را ز چاه غبغبست امسال آب
زان سبب سیب زنخدانش به از پار آمده‌ست

نقد هر خوبی که در گنج ملاحت جمع بود
یک به یک در حلقهٔ آن زلف چون مار آمده‌ست

بارها جان عزیز خویش را در پای او
پیشکش کردیم و اندر پیش او خوار آمده‌ست

بوسه‌ای زان لعل بربودیم و آسان گشت کار
گر چه بر طبع حسودان نیک دشوار آمده‌ست

گر به کار ما نظر کرد او چه باشد؟ سالها
خون دل خوردیم تا امروز در کار آمده‌ست

بندهٔ آن زلف سر بر دوش کرد از دوش باز
اوحدی را کز کلاه خسروی عار آمده‌ست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.