هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و اشتیاق خود به معشوق سخن میگوید. او معشوق را قبلهگاه جهان میداند و از پنهان بودن او از دیدگانش شکایت میکند. شاعر بیان میکند که دلش سرشار از عشق معشوق است و حتی یک بوسه از او را با جان میخرد. او از رنجها و سختیهای عشق سخن میگوید و نشان میدهد که عشق معشوق بر تمام وجودش سایه افکنده است.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و احساسی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد.
غزل شمارهٔ ۱۰۵
روی تو، که قبلهٔ جهانست
از دیدهٔ من چرا نهانست؟
جایی به جز از درت ندارم
گر درنگری، بجای آنست
در دل زدهای تو آتش عشق
وین آه، که میزنم، دخانست
دل یاد تو در ضمیر دارد
آن نیست که بر سر زبانست
این سر، که به عاشقی سبک شد
بیروی تو بر تنم گرانست
وصل تو بدین ودل خریدم
گر سود کنیم و گر زیانست
یک بوسه اگر به جان فروشی
منت مینه، که رایگانست
با من تن لاغر و دل تنگ
از عشق تو کمترین نشانست
مار را ز غم تو اوحدی وار
جان بر کف و خرقه در میانست
از دیدهٔ من چرا نهانست؟
جایی به جز از درت ندارم
گر درنگری، بجای آنست
در دل زدهای تو آتش عشق
وین آه، که میزنم، دخانست
دل یاد تو در ضمیر دارد
آن نیست که بر سر زبانست
این سر، که به عاشقی سبک شد
بیروی تو بر تنم گرانست
وصل تو بدین ودل خریدم
گر سود کنیم و گر زیانست
یک بوسه اگر به جان فروشی
منت مینه، که رایگانست
با من تن لاغر و دل تنگ
از عشق تو کمترین نشانست
مار را ز غم تو اوحدی وار
جان بر کف و خرقه در میانست
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.