هوش مصنوعی: شاعر در این متن عاشقانه، از عشق و دلدادگی به معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که هیچ کس جز معشوق یار و همراه او نیست. او از غم هجران و امید به وصال معشوق می‌گوید و از این که حتی در سختی‌ها و ناامیدی‌ها، تنها فکر معشوق او را آرام می‌کند. شاعر از عشق بی‌پایان خود به معشوق و از رنج‌هایی که برای این عشق متحمل شده است، سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد که معمولاً در سنین بالاتر یافت می‌شود.

غزل شمارهٔ ۱۱۶

در گمانی که: به غیر از تو کسی یارم هست؟
غلطست این، که به غیر از تو نپندارم هست

حیفت آمد که: دمی بی غم هجران باشم
زانکه امید به وصل تو چه بسیارم هست!

آخر، ای باد، که داری خبر از من تو بگوی:
گر شنیدی که به جز فکرت تو کارم هست؟

گر بغیر از کمر طاعت او می‌بندم
بر میان کفر همی بندم و زنارم هست

در نهان چارهٔ بند غم او می‌سازم
با کسی گر سخنی نیز به ناچارم هست

گفت: بیخت بکنم، گر گل وصلم جویی
بکند بیخ من آن دلبر و اقرارم هست

زر طلب می‌کند آن ماه و ندارم زر، لیک
تن بی‌زور و رخ زرد و دل زارم هست

گرچه از چشم بینداخت مرا یار، هنوز
گوش بر مرحمت و چشم به دیدارم هست

نار آن سینه و سیب زنخ و غنچهٔ لب
به من آور، که دلم خستهٔ بیمارم هست

سر آن نیست مر کز طلبش بنشینم
تا توان قدم و قوت رفتارم هست

اوحدی وار ز دل بار جهان کردم دور
به همین مایه که: پیش در او بارم هست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.