هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و دلدادگی به معشوق سخن می‌گوید. او از زیبایی‌های معشوق، از جمله موها و خال‌هایش، سخن می‌گوید و از ناتوانی خود در ابراز عشق و تقدیم جان و مال به معشوق اظهار ناتوانی می‌کند. شاعر همچنین از دوری و هجران معشوق رنج می‌برد و امیدوار است که روزی به وصال معشوق برسد.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات پیچیده در شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۱۱۵

دل بسته شد به دام دو زلف چو دال دوست
بر بوی دانها که بدیدم ز خال دوست

دل را چه قدر و قیمت و جان چیست؟ کین دو رفت
وندر خجالتیم هنوز از جمال دوست

جانش چگونه تحفه فرستم؟ کزوست جان
کس دوست را چگونه فریبد به مال دوست؟

مالم به دست نیست، که درپای او کنم
زان زیر دست دشمنم و پایمال دوست

نی‌نی، ز دست تنگی و بیچارگی چه شک؟
نقصان ما چه رنگ دهد با کمال دوست؟

ما را مجال بود بروبر، به دوستی
دشمن رها نکرد که باشد مجال دوست

بیگانه را ز راز دل ما چه آگهی؟
با آشنای دوست توان گفت حال دوست

زان سو گذر به جانب من کس نمی‌کند
تا باز پرسمش خبری از مقال دوست

دانم که: از شکست دل من خجل شود
کو میل خویش عرضه کند بر ملال دوست

بختم بخفت و بخت مرا چشم آن نبود
کندر شود به خواب و ببیند خیال دوست

آن دوست را به هستی ما التفات نیست
تا هست و نیست صرف شود بر سؤال دوست

امیدوارم از شب هجران که: عاقبت
شادم کند به دولت صبح وصال دوست

اندر دمی دو عید، که گویند، اشارتیست
بر دیدن دو ابروی همچون هلال دوست

آن ماهرخ به سال مرا وعده می‌دهد
ای من غلام و چاکر آن ماه و سال دوست

ای اوحدی، مکن طلب او به پای فکر
کندر تصور تو نگنجد جلال دوست

وقتی اگر هوای سر کوی او کنی
گر مرغ زیرکی نپری جز به بال دوست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.