هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و غم ناشی از جدایی سخن میگوید. او از دستهایی که از غم عشق به سر میکوبند، چشمانی که از نادیدن معشوق به خون میگرید، و پشتی که از بار بلا خم شده، یاد میکند. شاعر بیان میکند که هیچ چیز نمیتواند جای معشوق را بگیرد و حتی تلاش برای فراموشی او بیفایده است. او به عشق و وفاداری خود تأکید میکند و بیان میکند که هیچ راه بازگشتی از این عشق وجود ندارد.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیدهی شعری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل میشود.
غزل شمارهٔ ۱۲۷
چه دستها، که ز دست غم تو بر سر نیست؟
چه دیدها؟ که ز نادیدنت به خون تر نیست؟
کدام پشت، که در عهد زلف چون رسنت
ز بس کشیدن بار بلا چو چنبر نیست؟
حکایتی که مرا از غم تو نقش دلست
اگر قیاس کنی در هزار دفتر نیست
هزار جامهٔ پرهیز دوختیم و هنوز
نظر ز روی تو بر دوختن میسر نیست
ز شام تا به سحر، غیر از آن که سجده کنم
بر آستان تو هیچم نماز دیگر نیست
اگر تو روی بپیچی و گر ببندی در
به هیچ روی مرا بازگشت ازین در نیست
ز چهره پرده برافکن، که با رخ تو مرا
به شب چراغ و به روز آفتاب در خور نیست
بهر که بود بگفتم حدیث خویش تمام
هنوز هیچ کسی را تمام باور نیست
ز دست زلف تو دل باز میتوان آورد
ولی چه فایده؟ چون اوحدی دلاور نیست
چه دیدها؟ که ز نادیدنت به خون تر نیست؟
کدام پشت، که در عهد زلف چون رسنت
ز بس کشیدن بار بلا چو چنبر نیست؟
حکایتی که مرا از غم تو نقش دلست
اگر قیاس کنی در هزار دفتر نیست
هزار جامهٔ پرهیز دوختیم و هنوز
نظر ز روی تو بر دوختن میسر نیست
ز شام تا به سحر، غیر از آن که سجده کنم
بر آستان تو هیچم نماز دیگر نیست
اگر تو روی بپیچی و گر ببندی در
به هیچ روی مرا بازگشت ازین در نیست
ز چهره پرده برافکن، که با رخ تو مرا
به شب چراغ و به روز آفتاب در خور نیست
بهر که بود بگفتم حدیث خویش تمام
هنوز هیچ کسی را تمام باور نیست
ز دست زلف تو دل باز میتوان آورد
ولی چه فایده؟ چون اوحدی دلاور نیست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.