هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق زمینی و آسمانی سخن می‌گوید و بر اهمیت عشق حقیقی و دوری از ظواهر دنیوی تأکید می‌کند. شاعر از عشق به عنوان راه حقیقت یاد می‌کند و بیان می‌کند که عشق واقعی نیازمند تلاش و سعی است و نه ظواهر و تشریفات. همچنین، شاعر از نگاه مردم زاهد به عشق انتقاد می‌کند و بیان می‌کند که عشق حقیقی نیازمند هیچ گونه تشریفات و ظواهر نیست.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم انتقادی و فلسفی موجود در شعر نیازمند سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی است که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۱۲۸

ای آنکه پیشهٔ تو به جز کبر و ناز نیست
چون قامت تو سرو سهی سرفراز نیست

روشن دل کسی که تو باز آیی از درش
تاریک دیده‌ای که بر وی تو باز نیست

راهی که سر به کوی تو دارد حقیقتست
عشقی که مرد را به تو خواند مجاز نیست

هر خسته را که کعبهٔ دل خاک کوی تست
گو: سعی کن، که حاجت راه حجاز نیست

تن در نماز و روی به محرابها چه سود؟
چون روی دل به قبله و دل در نماز نیست

عیبم کنند مردم زاهد ز عشق، لیک
در زاهدان صومعه چندین نیاز نیست

آنکس نریزد این همه اشک چو خون ز چشم
رازش ز چشم خلق مپوشان، که راز نیست

ای اوحدی، مرو ز پی چشم مست او
بنشین، که روز فتنه به از احتزاز نیست

گر بخت یار می‌شود از کس مدد مخواه
بر خوان عشق حاجت دست دراز نیست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.