هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و فراق سخن می‌گوید. او از درد دوری و رنج عشق شکایت می‌کند و به زیبایی معشوق و تأثیر آن بر خود اشاره می‌کند. همچنین، شاعر از بی‌توجهی معشوق و گذر زمان و از دست رفتن فرصت‌ها ابراز ناراحتی می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات پیچیده‌ی شعری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۳۹

نگر: مگرد گر آن سر و سیم بر بگذشت؟
که: آب دیدهٔ نظارگان ز سر بگذشت

ز من چو زان رخ همچون قمر نشان پرسید
رسید بر فلکم آه و از قمر بگذشت

تو بخت بین که: نخفتم شبی جزین ساعت
که خفته بودم و دولت ز پیش در بگذشت

کدام پرده بماند درست و پوشیده؟
بدین طریق که آن ترک پرده در بگذشت

دگر به پند پدر گوش برنکرد کسی
که از مقابل او روی آن پسر بگذشت

مسافری، که به شهر آمد و بدید او را
ندیده‌ایم کز آن آستان در بگذشت

چو دید آن سر زلف دراز در کمرش
سرشک دیدهٔ خونریزم از کمر بگذشت

ز من بپرس گزند جراحت دل ریش
که چند نوبتم این ناوک از جگر بگذشت

چو اوحدی نشدش دل به هیچ نوع درست
هر آن شکسته که این تیرش از سپر بگذشت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.