هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد فراق و دوری از معشوق سخن میگوید. او بیان میکند که از زمان دوری معشوق، نه خوابی داشته و نه آرامشی. شاعر از عشق و اشتیاق خود به معشوق میگوید و اینکه حتی در سختیها و جفاها، عشق او پایدار است. او از صبر و تحمل در برابر بلاها سخن میگوید و از اشکهایی که در فراق معشوق میریزد. شاعر همچنین به زیبایی معشوق و تأثیر آن بر خود اشاره میکند.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد تا بتواند به درستی درک شود.
غزل شمارهٔ ۱۴۳
در فراق تو مرا هیچ نه خوردست و نه خفت
تا تو بازآیی از آنجا که نمییارم گفت
هیچ محتاج گرو نیست، که دل خواهد برد
خم ابروی تو، گر طاق برآید، یا جفت
گر تو خواهی که بدانی: به چه روزیم از تو
روزگاری به شب مات نمیباید خفت
ز تمنای تو برخار جفا میخفتیم
تا چه گل بود که از هجر تو ما را بشکفت؟
در چنین روز بلا صبر بخواهیم نمود
با چنین اشک روان راز چه دانیم نهفت؟
هر که بر خاک رهت آب رخی دارد چشم
زان درش خاک به رخسار همی باید رفت
اوحدی تا که به کامی برسد، میدانی
کش به وصف لب لعلت چه گهر باید سفت؟
تا تو بازآیی از آنجا که نمییارم گفت
هیچ محتاج گرو نیست، که دل خواهد برد
خم ابروی تو، گر طاق برآید، یا جفت
گر تو خواهی که بدانی: به چه روزیم از تو
روزگاری به شب مات نمیباید خفت
ز تمنای تو برخار جفا میخفتیم
تا چه گل بود که از هجر تو ما را بشکفت؟
در چنین روز بلا صبر بخواهیم نمود
با چنین اشک روان راز چه دانیم نهفت؟
هر که بر خاک رهت آب رخی دارد چشم
زان درش خاک به رخسار همی باید رفت
اوحدی تا که به کامی برسد، میدانی
کش به وصف لب لعلت چه گهر باید سفت؟
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.