هوش مصنوعی: این شعر از اوحدی بیانگر درد و رنج شاعر از جدایی و بی‌وفایی معشوق است. شاعر از عشق و وفای از دست رفته می‌گوید و از غم و اندوهی که بر او تحمیل شده است. معشوق به بغداد رفته و شاعر تنها با اشک‌هایش مانده است. او احساس می‌کند که همچنان بنده‌ی معشوق است، حتی اگر او آزادانه رفته باشد. شاعر از غم خود می‌گوید و آرزو می‌کند که معشوق از حال او باخبر شود.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، موضوعات غم و اندوه و جدایی نیاز به بلوغ عاطفی دارد که معمولاً در سنین بالاتر شکل می‌گیرد.

غزل شمارهٔ ۱۴۵

آن ستمگر، که وفای منش از یاد برفت
آتش اندر من مسکین زد و چون باد برفت

او به بغداد روان گشت و مرا در پی او
آب چشمست که چون دجلهٔ بغداد برفت

گر چه می‌گفت که: از بند شما آزادم
هم‌چنان بندهٔ آنیم، که آزاد برفت

او چو برخاست غم خود به نیابت بنشاند
تا نگویی که: سپهر از بر بیداد برفت

از من خسته به شیرین که رساند خبری؟
کز فراق تو چها بر سر فرهاد برفت!

پیش ازین در دل من هر هوسی بگذشتی
دل بدو دادم و دانم همه از یاد برفت

اوحدی، از غم او ناله نمی‌باید کرد
سهل کاریست غم ما، اگر او شاد برفت
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.