هوش مصنوعی: این شعر از اوحدی بیانگر درد و رنج عاشقی است که از جدایی و بی‌وفایی معشوق رنج می‌برد. شاعر از غم و اندوه خود می‌گوید و تأثیر حرف‌های حسودان را در این جدایی بیان می‌کند. او از آینه‌ای که زنگار گرفته و خرقه‌ای که پاره شده، به عنوان نمادهایی از دل شکسته و زندگی پررنج خود استفاده می‌کند. در نهایت، شاعر از صبا (باد) درخواست می‌کند تا نسیمی از وصلت بیاورد تا دل بیمارش آرام گیرد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از نمادها و استعاره‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا بتواند به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۱۵۱

ترک من ترک من خسته‌دل زار گرفت
شد دگرگونه دگری یار گرفت

این که در کار بلای دل ما می‌کوشید
اثر قول حسودست که برکار گرفت

دل من آینهٔ صورت او بود و ز غم
آه می‌کردم و آن آینه زنگار گرفت

نه عجب خرقهٔ پرهیزم اگر پاره شود
بدرد دامن هر گل که درین خار گرفت

گر ز خاک در او میل سفر می‌نکنم
نبود بر من مسکین، که گرفتار گرفت

بوی این درد، که امسال به همسایه رسید
ز آتشی بود که در خرمن من پار گرفت

ای صبا، از چمن وصل نسیمی برسان
که ازین خانهٔ تنگم دل بیمار گرفت

با دل فارغ او زاری من سود نداشت
گر چه سوز سخنم در در و دیوار گرفت

اوحدی خوار گرفت از غم و من می‌گفتم:
خوار گردد که سخن‌های چنین خوار گرفت
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.