هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دل‌بستگی به معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که می‌خواهد زیبایی‌ها و رازهای معشوق را به همه بگوید. او از درد دوری و رنج عشق می‌نالد و از رقیب و جنایت‌هایی که بر او رفته است، شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم به‌کار رفته در شعر نیاز به دانش ادبی و تجربه‌ی بیشتری برای درک کامل دارند.

غزل شمارهٔ ۱۵۶

شبی به ترک سر خویشتن بخواهم گفت
حکایت تو به مرد و به زن بخواهم گفت

حدیث چهره و قد و رخ تو سر تاسر
به پیش سوسن و سرو و سمن بخواهم گفت

ز چین زلف تو رمزی چو نافه سربسته
درین دو روز به مشک ختن بخواهم گفت

حکایت زقن و زلف و عارضت، یعنی
حدیث یوسف و جاه و رسن بخواهم گفت

به جان رسید درین پیرهن تنم بی‌تو
به ترک صحبت این پیرهن بخواهم گفت

رقیب قصهٔ دردم که گفت می‌گویم
رها مکن که بگوید، که من بخواهم گفت

جنایتی که تو بر جان اوحدی کردی
گرم به گور بری در کفن بخواهم گفت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.