هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از زیبایی و جمال معشوق خود سخن می‌گوید و احساسات خود را نسبت به او بیان می‌کند. شاعر از زیبایی موهای معشوق و جمال او تعریف می‌کند و آرزو می‌کند که بتواند به او نزدیک شود. همچنین، شاعر از ناامیدی و احساس فاصله خود از معشوق نیز سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات ادبی کلاسیک ممکن است برای سنین پایین‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۵۹

زهی! شب نسخه‌ای از زلف و خالت
تراز کسوت خوبی جمالت

حروف نقش چین را نسخه کرده
مسلسل گشتن زلف چو دالت

به نام ایزد، چه فرخ فالم امروز!
که دیدم طلعت فرخنده فالت

اگر بودی مرا در دست مالی
نمی‌بودم بدین سان پایمالت

بسی گندم نمایی می کنی، لیک
نشاید شد بدین‌ها در جوالت

تو می‌گوئی که که: من ما هم، ولیکن
من مسکین ندیدم جز بسالت

نگشتی اوحدی همچون خیالی
اگر در خواب می‌دیدی خیالت
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.