هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از جستجوی حقیقت و درک وجودی خود و ارتباطش با جهان هستی سخن می‌گوید. او از دشواری‌های درک ذات خود و یافتن پاسخ‌های عمیق فلسفی و عرفانی می‌پرسد و به دنبال راهی برای رهایی از رنج‌های جسمی و روحی است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با مفاهیم انتزاعی دارد. همچنین، زبان شعر و استفاده از استعاره‌ها و نمادها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۶۱

ای سر تو پیوسته با جان، ز که پرسیمت؟
پیدا چو نمی‌گردی، پنهان ز که پرسیمت؟

از جمله بپرسیدم احوال نهان تو
ای جمله ترا از هم‌پرستان، ز که پرسیمت؟

در جسم نمی‌گنجی وز جان نروی بیرون
جسمی تو بدین خوبی؟ یا جان؟ زکه پرسیمت؟

ای رنج تن ما را راحت، زکه جوییمت؟
وی درد دل ما را درمان، ز که پرسیمت؟

گفتی: نتوان پرسید احوال من از هر کس
فی‌القصه اگر روزی بتوان، ز که پرسیمت

گفتی که: به آسانی پرسم سخنت، نی، نی
دشوار حدیثست این، آسان ز که پرسیمت؟

گویی که: سراندازد پرسیدن سر من
ما را چو بترسانی، ترسان ز که پرسیمت؟

بر اوحدی از دانش بردیم گمان، اکنون
او نیز برون آمد نادان، ز که پرسیمت؟
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.