هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه‌ای است که در آن شاعر از عشق و اشتیاق خود به معشوق سخن می‌گوید. او از درد دوری و جفای معشوق شکایت کرده و بیان می‌کند که دلش در گرو عشق اوست و از او می‌خواهد که به او توجه کند. شاعر همچنین از عهد و پیمانی که با معشوق بسته سخن می‌گوید و از شکستن این عهد ابراز نگرانی می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۶۲

هر کسی را می‌نوازد لطف و خاطر جستنت
چون به نزد ما رسی، با خاطر آید جستنت

امشبم داغی نهادی از جفا بر دل، کزو
سالها نتوان، اگر روزی بباید شستنت

من ترا میخواهم از دنیا، بهر منزل که هست
ای که منزل در دلم داری ومن در جستنت

سرو بستانی دگر هرگز نرستی از زمین
راستی را گر بدیدی اعتدال رستنت

با تو من عهد از میان جان شیرین کرده‌ام
وه! کرا دل میدهد عهد چنان بشکستنت؟

گر نخواهی تا چو من مسکین و بی‌مسکن شوی
خاطر مسکین مسکینان نباید خستنت

اوحدی، چون دانهٔ خالش دلت را صید کرد
بعد ازین از دام او ممکن نباشد جستنت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.