هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از شاعری است که معشوق را ستایش می‌کند و او را منشأ نور و درمان دردها می‌داند. شاعر از عشق و رندی دفاع می‌کند و معتقد است که صلاح و رستگاری در خرابات (محل عیاشی و عرفان) یافت می‌شود. او همچنین از ملامت اهل صلاح شکایت می‌کند و معتقد است که معشوق چنان زیباست که حتی گل‌رویان نیز باید خار بخورند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند رندی و می‌پرستی ممکن است برای سنین پایین‌تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۶۸

بیا، که دیدن رویت مبارکست صباح
بیا، که زنده به بوی تو می‌شوند ارواح

تویی، که وصل تو هر درد را بود درمان
تویی، که نام تو هر بند را بود مفتاح

فروغ روی تو بر جان چنان تجلی کرد
که بر سواد شب تیره پرتو مصباح

به راستی که: نظیرت کجا به دست آرد؟
هزار سال گر افاق طی کند سیاح

من از شریعت عشق تو دارم این فتوی
که: می پرستی و رندی و عاشقیست مباح

صلاح ما همه در گوشهٔ خراباتست
چرا ملامت ما می‌کنند اهل صلاح؟

سزد که: خار خورند از رخ تو گل رویان
که بلبلیست ترا همچو اوحدی مداح
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.