هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و دل‌بستگی به معشوق سخن می‌گوید. او از رنج‌ها و بلاهایی که به خاطر این عشق متحمل می‌شود، صحبت می‌کند و از زیبایی‌های معشوق مانند زلف و لب‌هایش تعریف می‌کند. شاعر همچنین از جفاهای معشوق و تأثیر آن بر دلش می‌گوید و در نهایت اعلام می‌کند که تسلیم سرنوشت است.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۷۰

باز بالای تو ما را در بلا خواهد نهاد
دود زلفت آتشی در جان ما خواهد نهاد

دامنم پر خون دل گردد ز دست روزگار
کان سزا در دامن هر ناسزا خواهد نهاد

از سر زلف دلاویز و لب شیرین تو
آنکه بر گیرد دل خود در کجا خواهد نهاد؟

دست صبح از چین زلف عنبرآمیزت به لطف
نافها در دامن باد صبا خواهد نهاد

چرخ را شرم آمدی کوکب نمایی با رخت
گر بدانستی که: پروین درسها خواهد نهاد

گر سر زلف ترا دیگر جفایی در دلست
گو: بیاور، کاوحدی تن در قضا خواهد نهاد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.