هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و نیاز خود به معشوق سخن میگوید. او از تأثیرات عمیق این عشق بر زندگی خود میگوید و بیان میکند که چگونه عشق معشوق او را از هر چیزی جز خودش دور کرده است. شاعر همچنین از وفاداری و تسلیم خود در برابر این عشق سخن میگوید و از لطف و مرحمت معشوق به عنوان راهنمای خود به سوی حقیقت یاد میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، زبان شعر کلاسیک فارسی ممکن است برای خوانندگان جوانتر چالشبرانگیز باشد.
غزل شمارهٔ ۲۰۵
سوز تو شبی بسازم آورد
وندر سخنی درازم آورد
زان دم که تو روی باز کردی
از هر چه به جز تو بازم آورد
گر تیغ زنند رخ نپیچیم
زین قبله که در نمازم آورد
اقبال به کعبهٔ وصالت
بیدرد سر مجازم آورد
چون توبهٔ منزل امانی
با بدرقه و جوازم آورد
لطف تو به مکهٔ حقیقت
از بادیهٔ حجازم آورد
آن بخت که دل به خواب میجست
بیدار ز در فرازم آورد
این قاعدهٔ نیازمندی
در عهد تو بینیازم آورد
چون دید که: شمع جمع عشقم
اندوه تو در گدازم آورد
گستاخی اوحدی برتو
در غارت و ترکتازم آورد
وندر سخنی درازم آورد
زان دم که تو روی باز کردی
از هر چه به جز تو بازم آورد
گر تیغ زنند رخ نپیچیم
زین قبله که در نمازم آورد
اقبال به کعبهٔ وصالت
بیدرد سر مجازم آورد
چون توبهٔ منزل امانی
با بدرقه و جوازم آورد
لطف تو به مکهٔ حقیقت
از بادیهٔ حجازم آورد
آن بخت که دل به خواب میجست
بیدار ز در فرازم آورد
این قاعدهٔ نیازمندی
در عهد تو بینیازم آورد
چون دید که: شمع جمع عشقم
اندوه تو در گدازم آورد
گستاخی اوحدی برتو
در غارت و ترکتازم آورد
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.