هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق سخن می‌گوید و با استفاده از تصاویر و استعارات زیبا، احساسات خود را بیان می‌کند. او از چشمان معشوق، قد و قامت او، و زیبایی‌هایش به گونه‌ای سخن می‌گوید که گویی این زیبایی‌ها می‌توانند جهان را تحت تأثیر قرار دهند. شاعر همچنین از عشق و شیفتگی خود نسبت به معشوق صحبت می‌کند و از تأثیرات عمیق این عشق بر خودش می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و استعارات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک و مفاهیم شعری دارد که معمولاً در سنین بالاتر کسب می‌شود.

غزل شمارهٔ ۲۱۷

فتنه از چرخ و قیامت ز زمین برخیزد
اگر آن چشم کمان کش به کمین برخیزد

ای بسا خانه! که بر اسب شود تنگ و سوار
تا سواری چو تو از خانهٔ زین برخیزد

چشم و رخسار پریوش، که تو داری امروز
روز فردا مگر از خلد برین برخیزد

باغبان قد ترا دید و همی گفت به خود:
سرو دیگر چه نشانیم؟ گر این این برخیزد

بهر بوسیدن پای تو سر و روی مرا
سر آن نیست که از روی زمین برخیزد

تخت ضحاک تو داری، که دو گیسوی دراز
چون دو مارت ز یسار و ز یمین برخیزد

آنکه سرمست شبی پیش تو بتواند خفت
نیست هشیار که تا روز پسین برخیزد

قد و بالای چنان راست مخالف ز چه شد؟
با دل من که چو گویم: بنشین برخیزد

ماه تا روی ترا دید و برو دل بنهاد
بیم آنست که با مهر به کین برخیزد

در سر زلف تو هر چینی شهری هندوست
که شنید این همه هندو؟ که ز چین برخیزد

اوحدی را به رخت دل نه شگفت ار برخاست
که به روی تو عجب نیست که دین برخیزد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.