هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و غزلگونه، توصیف زیبایی و جذابیت معشوق است. شاعر از زیباییهای ظاهری معشوق مانند لبهایش، موهایش و چهرهاش سخن میگوید و احساسات خود را نسبت به او بیان میکند. همچنین، شاعر از درد هجران و عشق نافرجام خود نیز مینالد و از رفتار تند معشوق شکایت میکند.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مفاهیم عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات بهکار رفته در شعر نیاز به درک ادبی و بلوغ فکری بیشتری دارند.
غزل شمارهٔ ۲۱۸
تویی که از لب لعلت گلاب میریزد
ز زلف پرشکنت مشک ناب میریزد
متاب زلف خود، ای آفتاب رخ، دیگر
که فتنه زآن سر زلف به تاب میریزد
به هر سخن، که لب همچو شکر تو کند
مرا دگر نمکی بر کباب میریزد
به یاد روی تو هر بامداد دیدهٔ من
ستاره در قدم آفتاب میریزد
مرا بر آتش هجرت جگر چنین خسته
تو چشم خیرهٔ من بین که: آب میریزد
ز خوی تند خود، ای ترک،بر حذر میباش
که این غبار ستم بر خراب میریزد
تو سیم خواستهای ز اوحدی و دیدهٔ او
ز مفلسی همه در در جواب میریزد
ز زلف پرشکنت مشک ناب میریزد
متاب زلف خود، ای آفتاب رخ، دیگر
که فتنه زآن سر زلف به تاب میریزد
به هر سخن، که لب همچو شکر تو کند
مرا دگر نمکی بر کباب میریزد
به یاد روی تو هر بامداد دیدهٔ من
ستاره در قدم آفتاب میریزد
مرا بر آتش هجرت جگر چنین خسته
تو چشم خیرهٔ من بین که: آب میریزد
ز خوی تند خود، ای ترک،بر حذر میباش
که این غبار ستم بر خراب میریزد
تو سیم خواستهای ز اوحدی و دیدهٔ او
ز مفلسی همه در در جواب میریزد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.