هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و علاقه خود به معشوق سخن می‌گوید و از نبود توجه و محبت معشوق شکایت می‌کند. شاعر بیان می‌کند که با وجود زیبایی و ثروت معشوق، بدون حضور و توجه او، همه این‌ها بی‌ارزش است. او از غم و اندوه خود می‌گوید و آرزو می‌کند که معشوق به او توجه کند، حتی اگر نامش را به زبان نیاورد.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و بیان شاعرانه ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۲۳۶

اگر گوش بر دشمنانت نباشد
لب من دمی بی‌دهانت نباشد

ترا حسن و مالست و خوبی، ولیکن
چه سودست ازین‌ها؟ چو آنت نباشد

نشینی تو با هر کسی وز کسی من
چو پرسم نشانی، نشانت نباشد

چه نخجیر کندر کمندت نیفتد؟
چه ناچخ که اندر کمانت نباشد؟

نجویم طریقی، نپویم به راهی
که آمد شد کاروانت نباشد

سری را، که پیوسته بر دوش دارم
نخواهم که بر آستانت نباشد

لب خود بنه بر لب من، که سهلست
اگر نام من بر زبانت نباشد

من از غصه صد پی دل خویشتن را
بسوزم، که از بهر جانت نباشد

اگر اوحدی را ز وصل رخ خود
بسودی رسانی، زیانت نباشد
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.