هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که به موضوعاتی مانند عشق، رنج، فداکاری، و رحمت می‌پردازد. شاعر از عشق و درد ناشی از آن سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که عشق واقعی نیازمند فداکاری و گذشت است. همچنین، به اهمیت رحمت و همدردی با دیگران اشاره می‌کند و بیان می‌کند که بی‌رحمی نشانه‌ای از کفر است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج و فداکاری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۲۳۷

هر که صید او شود با دیگری کارش نباشد
وانکه داغ او گرفت از بندگی عارش نباشد

نیست عیبی اندرین گوهر،ولیکن من شکستش
می‌کنم، تاهیچ کس جز من خریدارش نباشد

طالب مقصود را از در نشاید باز گشتن
آستان را بوسه باید داد، اگر بارش نباشد

دوستان گویند: کز دردش به غایت می‌گدازی
چون کند بیچاره رنجوری؟ که تیمارش نباشد

هر که عاشق باشد او را، می‌نپندارم، که در دل
حرقتی، یا رقتی در چشم بیدارش نباشد

عشق و مستوری بهم دورند و راه پاکبازی
آن کسی آسان رود کین شیشه در بارش نباشد

در خرابات امشبم رندی به مستی دید و گفتا:
این چنین صوفی، عجب دارم، که زنارش نباشد

فکرتم هر لحظه میگوید که: جان در پایش افشان
کار جان سهلست، می‌ترسم سزاوارش نباشد

گر مسلمانی، نگه کن در گرفتاران به رحمت
کافرست آن کس که رحمی بر گرفتارش نباشد

راه عشق و سر درد و وصف مهر ماهرویان
هر کسی گوید، ولی این نالهٔ زارش نباشد

اوحدی امیدوار تست و دارد چشم یاری
گر تو یار او نباشی، هیچ کس یارش نباشد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.