هوش مصنوعی: این متن شعری است که به موضوع عشق و عاشقی می‌پردازد. شاعر از دردها و رنج‌های عشق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که عاشق شدن آرامش را از انسان می‌گیرد. او همچنین از وفاداری و فداکاری در عشق صحبت می‌کند و اشاره می‌کند که عشق واقعی نیازمند پختگی و تجربه است. شاعر از معشوق خود می‌خواهد که با او مهربان‌تر باشد و از جور و ستم بپرهیزد.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و فداکاری نیازمند تجربه و بلوغ فکری است که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۲۴۲

بیدلان را چاره از روی دلارامی نباشد
هر که عاشق گردد، او را در دل آرامی نباشد

پخته‌ای باید که: داند سوختن در عشق خوبان
بر چنین آتش گذشتن کار هر خامی نباشد

از سر کوی تو راه باز گشتن نیست ما را
وین کجا داند کسی کش پای در دامی نباشد؟

سر که من دارم به نام تست هم پیش تو روزی
صرف خواهم کرد، تا بر گردنم وامی نباشد

زندگانی خوش کجا باشد؟ که از لعل تو ما را
پرسشی هرگز نخواهد بود و پیغامی نباشد

تا چه منظوری؟ که چیزی در نظر هرگز نیاری
تا چه معشوقی؟ که کس را از لبت کامی نباشد

عذر خاموشی چه دارم؟ هم بباید گفت چیزی
گر نمی‌گویی دعایی، کم ز دشنامی نباشد

گر چه بر ما حکم داری، جور کمتر کن، که هرگز
شاه را بر بندگان بهتر ز انعامی نباشد

اوحدی را بنده کردی نام، ازین ننگی ندارد
بنده را گر راست می‌پرسی تو خود نامی نباشد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.