۳۲۰ بار خوانده شده
هر نقش که پیش آید گویم: مگر او باشد
چون او برود، گویم: آن دگر او باشد
بیاو نبود هرگز چیزی که شود زایل
زیرا نشود زایل آن چیز اگر او باشد
از خصم نمینالم وز تیغ نمیترسم
از تیغ کجا ترسد؟ آن کش سپر او باشد
روزی که به قتل من شمشیر کشد دشمن
بر هم نزنم دیده گر در نظر او باشد
گر راست رود سالک، در هر قدمی او را
هر چیز که پیش آید زان پیشتر او باشد
جز صدق مبر با خود در راه، که تا منزل
هم بدرقه او گردد، هم راهبر او باشد
روزی که تو برگیری دست غلط از دیده
این جمله که میبینی خود سر بسر او باشد
زو گر خبری خواهی، با راهروی بنشین
تا چون خبرت گوید، عین خبر او باشد
چون اوحدی ار خواهی کردن سفر علوی
آنجا نرسی، الا کت بال و پر او باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
چون او برود، گویم: آن دگر او باشد
بیاو نبود هرگز چیزی که شود زایل
زیرا نشود زایل آن چیز اگر او باشد
از خصم نمینالم وز تیغ نمیترسم
از تیغ کجا ترسد؟ آن کش سپر او باشد
روزی که به قتل من شمشیر کشد دشمن
بر هم نزنم دیده گر در نظر او باشد
گر راست رود سالک، در هر قدمی او را
هر چیز که پیش آید زان پیشتر او باشد
جز صدق مبر با خود در راه، که تا منزل
هم بدرقه او گردد، هم راهبر او باشد
روزی که تو برگیری دست غلط از دیده
این جمله که میبینی خود سر بسر او باشد
زو گر خبری خواهی، با راهروی بنشین
تا چون خبرت گوید، عین خبر او باشد
چون اوحدی ار خواهی کردن سفر علوی
آنجا نرسی، الا کت بال و پر او باشد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.