هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از اوحدی مراغهای است که در آن شاعر از عشق و هجران معشوق سخن میگوید. او از درد دل و رنج عشق مینالد و به زیباییهای معشوق اشاره میکند. شاعر همچنین به مفاهیمی مانند صبر، رنج عشق، و بیتوجهی دیگران به عشق حقیقی اشاره میکند.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و هجران نیاز به تجربه و بلوغ فکری بیشتری دارد.
غزل شمارهٔ ۲۴۴
با عارض و زلفت قمر و قیر چه باشد؟
پیش لب و رویت شکر و شیر چه باشد؟
در خواب سر زلف تو میبینم و این را
جز رنج دل شیفته تعبیر چه باشد؟
گویند که: آشفته و زنجیر ولی ما
آشفته چنانیم که زنجیر چه باشد؟
صوفی اگر آن روی نبیند بگذارش
کان مرغ ندانست که: انجیر چه باشد؟
گفتی: دل خود را سپر تیر غمم کن
شمشیر بیاور، سپر و تیر چه باشد؟
ما را غم هجران تو بد واقعهای بود
این واقعه را چاره و تدبیر چه باشد
گویی که: به تقصیر ز ما کام نیابی
جان میدهم از عشق تو، تقصیر چه باشد؟
ای اوحدی، از خوان غم عشق دلت را
غیر از جگر سوخته توفیر چه باشد؟
معشوقه به زر نرم شود، گر تو نداری
خاموش نشین، این همه تقریر چه باشد؟
پیش لب و رویت شکر و شیر چه باشد؟
در خواب سر زلف تو میبینم و این را
جز رنج دل شیفته تعبیر چه باشد؟
گویند که: آشفته و زنجیر ولی ما
آشفته چنانیم که زنجیر چه باشد؟
صوفی اگر آن روی نبیند بگذارش
کان مرغ ندانست که: انجیر چه باشد؟
گفتی: دل خود را سپر تیر غمم کن
شمشیر بیاور، سپر و تیر چه باشد؟
ما را غم هجران تو بد واقعهای بود
این واقعه را چاره و تدبیر چه باشد
گویی که: به تقصیر ز ما کام نیابی
جان میدهم از عشق تو، تقصیر چه باشد؟
ای اوحدی، از خوان غم عشق دلت را
غیر از جگر سوخته توفیر چه باشد؟
معشوقه به زر نرم شود، گر تو نداری
خاموش نشین، این همه تقریر چه باشد؟
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.