هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و هجران معشوق خود سخن میگوید. او از تأثیرات عاطفی و احساسی که معشوق بر او گذاشته است، مانند باد زلف او که بوی بنفشه میدهد و خاک کوی او که بوی عطر گرفته است، یاد میکند. شاعر از درد هجران و اشکهایی که از چشمش جاری شده، سخن میگوید و از دیگران میخواهد که از دل او دور شوند، زیرا جایی برای محبت دیگری باقی نمانده است. او همچنین از بیتأثیری نالههایش بر دل معشوق و از این که مدعیان دیگر نباید به معشوق نظر کنند، زیرا او صید معشوق بینظیر شده است، سخن میگوید.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل میشود.
غزل شمارهٔ ۲۵۴
خواهم شبی بر آن دهن تنگ میر شد
کامشب مرا تعلق او در ضمیر شد
این باد زلف اوست که باد بنفشه برد
وین خاک کوی او که نسیمش عبیر شد
از هجر آن پری که خمیرم ز خاک اوست
خاک جهان ز خون دو چشمم خمیر شد
مهر خود از دلم، دگران گو: برون برید
کم در درون محبت او جایگیر شد
در جان دوست هیچ اثر خود نمیکند
آن نالها که از دل من بر اثیر شد
ای مدعی، دگر به خلاصش نظر مدار
مرغی، که صید آن صنم بینظیر شد
گر زخم تیر غمزهٔ خوبان ندیدهای
از اوحدی شنو، که درین درد پیر شد
کامشب مرا تعلق او در ضمیر شد
این باد زلف اوست که باد بنفشه برد
وین خاک کوی او که نسیمش عبیر شد
از هجر آن پری که خمیرم ز خاک اوست
خاک جهان ز خون دو چشمم خمیر شد
مهر خود از دلم، دگران گو: برون برید
کم در درون محبت او جایگیر شد
در جان دوست هیچ اثر خود نمیکند
آن نالها که از دل من بر اثیر شد
ای مدعی، دگر به خلاصش نظر مدار
مرغی، که صید آن صنم بینظیر شد
گر زخم تیر غمزهٔ خوبان ندیدهای
از اوحدی شنو، که درین درد پیر شد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.