هوش مصنوعی:
این متن به بیان مفهوم عشق و نیاز به آن در زندگی میپردازد. شاعر بیان میکند که عشق بدون نشانه و مرز است و تنها دلهای دردمند آن را درک میکنند. او تأکید میکند که همه چیز از عشق سرچشمه میگیرد و بدون آن، هیچ چیز ارزشمند نیست. همچنین، شاعر به اهمیت ایثار و فداکاری در راه عشق اشاره میکند و بیان میکند که بدون عشق، هیچ اثری از وجود انسان باقی نمیماند.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی و مفاهیم عرفانی دارد که معمولاً در سنین بالاتر کسب میشود.
غزل شمارهٔ ۲۶۱
عشق را پا و سر پدید نشد
زین بیابان خبر پدید نشد
جز دل دردمند مسکینان
ناوکت را سپر پدید نشد
همه چیز از تو بود و در همه چیز
جز تو چیزی دگر پدید نشد
خبری شد عیان من از فکر
وز عنایت خبر پدید نشد
هر که پیش تو جان نکرد ایثار
از وجودش اثر پدید نشد
تا تو منظور بیدلان نشدی
هیچ صاحب نظر پدید نشد
اوحدی، چارهای بکن خود را
کز تو بیچارهتر پدید نشد
زین بیابان خبر پدید نشد
جز دل دردمند مسکینان
ناوکت را سپر پدید نشد
همه چیز از تو بود و در همه چیز
جز تو چیزی دگر پدید نشد
خبری شد عیان من از فکر
وز عنایت خبر پدید نشد
هر که پیش تو جان نکرد ایثار
از وجودش اثر پدید نشد
تا تو منظور بیدلان نشدی
هیچ صاحب نظر پدید نشد
اوحدی، چارهای بکن خود را
کز تو بیچارهتر پدید نشد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.