هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق نافرجام و درد دوری از معشوق سخن می‌گوید. او از ناتوانی در فراموشی معشوق، ناله‌های شبانه و بی‌پاسخ ماندن شکایت‌هایش نزد سلطان می‌گوید. همچنین، از تلاش‌های بی‌ثمرش برای رسیدن به معشوق و نرم‌شدن دل او بدون نتیجه یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی دارد. همچنین، زبان و ساختار شعر کلاسیک ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۲۶۳

هیچ روز آن رخ به فرمانم نشد
درد دل برداد و درمانم نشد

دوش راز عشق او بر مرد و زن
قصد آن کردم که برخوانم، نشد

صبر از آن دلدار و دوری زان نگار
گر چه می‌گفتم که: بتوانم، نشد

از شکایت‌ها که هست این بنده را
یک سخن در گوش سلطانم نشد

نیست یک شب، کز غم آن ماهرخ
ناله و زاری به کیوانم نشد

کی فراموشم شود یادش ز دل؟
نقش او چون هرگز از جانم نشد

خود نه او پیشم نمی‌آید به روز
شب خیالش نیز مهمانم نشد

بارها گفتم که: گر دستم دهد
داد ازان دلدار بستانم، نشد

اوحدی گفت: آن پری در عشق ما
نرم شد خیلی، ولی دانم نشد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.