هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از درد دل و رنج‌های عاطفی خود سخن می‌گوید. او از گریه‌های بی‌پایان، آتش درون دل، و تلاش برای پنهان کردن رازهایش از دیگران می‌گوید. شاعر همچنین از عشق و وصال معشوق و تلاش برای رسیدن به آن سخن می‌گوید، اما از این که نصیحت‌های دیگران را نمی‌شنود، اظهار ناامیدی می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان شعری و استعاره‌های پیچیده ممکن است برای سنین پایین‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۶۴

کسی که چشمهٔ چشمش چنین ز گریه بجوشد
چگونه راز دل خود ز چشم خلق بپوشد؟

دلی که این همه آتش درو زنند بنالد
تنی که این همه گرمی درو کنند بخوشد

حدیث ماه رخش آن چنان که هست نگویم
مرا مجال نماند، ز مشتری، که بجوشد

به کوشش از متصور شود وصال رخ تو
به دوستی، که پشیمان شود کسی که نکوشد

ستمگرا، ز غمت گر دلم خروش برآرد
عجب مدار، که سنگ از چنین غمی بخروشد

ترا به دل ز که جویم؟ گرت به ترک بگویم
بدان درم چه ستاند؟ کسی که جان بفروشد

مرا نصیحت بسیار می‌کنند، ولیکن
چه سود پند رفیقان؟ چو اوحدی ننیوشد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.