هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و دلدادگی خود به معشوق سخن می‌گوید. او از رنج‌ها و زخم‌های عشق و فداکاری‌های خود برای معشوق می‌گوید و بیان می‌کند که چگونه تمام وجودش وقف معشوق شده است. شاعر از عشق به عنوان یک تجربه عمیق و دردناک یاد می‌کند که تمام زندگی‌اش را تحت تأثیر قرار داده است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد. بنابراین، این متن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است.

غزل شمارهٔ ۲۶۵

تا دل مجروح من عاشق زار تو شد
هیچ ندیدیم و عمر در سر کار تو شد

لعل تو روزی مرا وعدهٔ وصلی بداد
فکرم ازان روز باز روز شمار تو شد

زنده بود عاشقی، کز هوس روی تو
بر سر کوی تو مرد، خاک دیار تو شد

صبح چو حسن تو کرد روی به باغ آفتاب
مشغله از ره براند، مشعله‌دار تو شد

از سر خاک درت دوش غباری بخاست
باد بهشت آن بدید، خاک غبار تو شد

طعنه زند سرمه را، چشم چو خاک تو دید
شکر کند زخم را، دل که شکار تو شد

زمرهٔ عشاق را در شب دیدار قرب
هر دل و جانی که بود، جمله نثار توشد

شاکرم از دل، که او گشت شکارت، بلی
شکر کند زخم را، دل که شکار تو شد

از همه گنجی سعید وز همه رنجی بعید
گر تو ندانی که کیست؟ اوست که یار تو شد

زندهٔ جاوید ماند، سکهٔ اقبال یافت
سر که فدای تو گشت، زر که نثار تو شد

سر ز خط اوحدی بر نگرفت آفتاب
تا قلم فکر او وصف نگار تو شد
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.