هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق و فراق سخن می‌گوید. شاعر از عشق به معشوق و درد فراق او می‌نالد و بیان می‌کند که حتی در خواب نیز آرامش ندارد. او از تلاش‌های بی‌ثمر برای فراموشی معشوق و تسلط عشق بر عقلش سخن می‌گوید. همچنین، شاعر اشاره می‌کند که نام معشوق همیشه بر زبانش جاری است و شرح هجران او را نمی‌تواند بنویسد، زیرا تمام عمرش در این اندیشه سپری شده است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم ادبی کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات فارسی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۶۸

به من از دولت وصل تو مقرر می‌شد
کارم از لعل گهربار تو چون زر می‌شد

دوش گفتم: بتوان دید به خوابت، لیکن
با فراق تو کرا خواب میسر می‌شد؟

بارها شمع بکشتم که نشینم تاریک
خانه دیگر ز خیال تو منور می‌شد

عقل دل را ز تمنای تو سعیی می‌کرد
عشق می‌آمد و او نیز مسخر می‌شد

گر چه بسیار بگفتیم نیامد در گوش
خوشتر از نام تو، با آنکه مکرر می‌شد

شرح هجران تو گفتم: بنویسم، لیکن
ننوشتم ، که همه عمر در آن سر می‌شد

اوحدی را غزل امروز روانست، که شب
صفت خط تو می‌کرد و سخن تر می‌شد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.