هوش مصنوعی: شاعر در این متن به بیان عشق و اشتیاق خود به معشوق می‌پردازد و از نبود ارتباط مستقیم با او رنج می‌برد. او از باد و صبا می‌خواهد که پیامش را به معشوق برسانند و از حال و هوای عاشقانه و دل‌تنگی خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۸۰

کیست کز آن بت بمن خبر برساند؟
گر نبود نامه‌ای، زبر برساند

گرم روی کو؟ که پیش این نفس سرد
خشک سلامی به چشم تر برساند

بوسه دهم آستین آنکه سر من
باز بر آن آستان در برساند

باد تواند درو رسید، سلامش
من برسانم به باد، اگر برساند

زان سر زلف، ار چه نشنود سخن من
هر چه شنیدست سر به سر برساند

حال بنا گوش او به شرح بگوید
چونکه به گوشم رسد، دگر برساند

بر در شیرین، چو دید حالت فرهاد
قصهٔ افتادن از کمر برساند

کیست که مشتاق را دو دست بگیرد؟
وز پی هجران به یک دگر برساند

دل به صبا دادم و نبرد سلامی
جان بدهم، تا که بی‌جگر برساند

از لبش آن بوی دل شکر چو رسانید
از دهنش نیز گل شکر برساند

باد صبا را هزار بار چو گفتم:
یک سخن اوحدی مگر برساند
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.