هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه، عشق و ستایش معشوق را توصیف می‌کند. شاعر معشوق را مانند خورشید می‌داند که دیگران سایه‌ای از او هستند. او از غم و فتنه‌های معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که عاشقان برای دیدن سایه‌ی معشوق، حاضر به هر فداکاری هستند. شاعر همچنین از ناتوانی در درمان درد عشق و نیاز به فداکاری برای رسیدن به معشوق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۹۳

تو آفتابی و خلقت چو سایه بر اثرند
کز آستان تو چون سایه در نمی‌گذرند

چو تیر غمزه زنی بر برابرند آماج
چو تیغ فتنه کشی در مقابلش سپرند

غم تو قوت دل خویش ساختند چنان
که گردمی نبود خون خویشتن بخورند

هزار قافله سر گشته شد ز هر جانب
بدان امید که راهی به جانب تو برند

به بوی آنکه ببینند سایهٔ تو ز دور
چو سایه کوی به کوی و چو باد در بدرند

چو دامن تو نیاید به دست درمان چیست
به غیر از آنکه گریبان خویشتن بدرند

اگر تو قصد دل اوحدی کنی دل چیست؟
سزد که جان بفروشند و چون تویی بخرند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.