هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و جفای معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که از بوسه‌ای از معشوق تمنا ندارد، زیرا جفای او بسیار سنگین است. او از بی‌چارگی و بیدلی خود می‌نالد و از این می‌ترسد که دیگران نیز به او جفا کنند. شاعر همچنین از غم و اندوه عشق می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که از شکایت او نرنجد. در نهایت، شاعر از عقل خود می‌گوید که به او هشدار داده تا از معشوق دوری کند، زیرا او مست و بی‌پروا است.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جفا و غم نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارند تا به درستی درک شوند.

غزل شمارهٔ ۳۰۳

دلم از لعل تو یک بوسه تمنا نکند
که جفای تو مرا دیده چو دریا نکند

این چنین بیدل و بیچاره که ماییم امروز
کس ندانم که جفا داند و بر ما نکند

بوسه‌ای گر بربودم ز لبت طیره مشو
چون کسی تنگ شکر یابد و یغما نکند؟

نیست تشویشم از آن کس که کند خو و اتو
همه تشویشم از آنست که خووا نکند

در غمت زانکه شکایت کند اندیشه مدار
زان بیندیش که غم بیند و پیدا نکند

چشم ترک تو همان روز که من دیدم عقل
گفت بگریز، که مستست و محابا نکند

دوش گفتم که: بیوشم غم عشقت، دل گفت:
اوحدی،گریه نگه‌دار، که رسوا نکند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.