هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غم‌انگیز از اوحدی بیانگر درد و رنج عشق نافرجام است. شاعر از عشق به معشوقی سخن می‌گوید که با زیبایی و جذابیتش، دل او را به آتش و خون می‌کشد. اشک و آه شاعر در کوه و دشت پخش می‌شود و عشق او را به کام مرگ می‌کشاند. شاعر از نگاه دیگران به عشقش و تهمت‌هایی که به او می‌زنند، گلایه می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم غم‌انگیز نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۳۲۰

چون دو زلفش سر بر آن رخسار گلگون می‌نهند
آه و اشک من سر اندر کوه و هامون می‌نهند

از لب چون خون و آن روی چو آتش هر دمی
این دل شوریده را در آتش و خون می‌نهند

دور بینانی که دیدند آب خیز چشم من
دامنم را چون کنار آب جیحون می‌نهند

ساقیان مجلس عشق از برای قتل ما
در لب خود نوش و اندر باده افیون می‌نهند

در دل ما جای دارند این شگرفان روز و شب
گر چه ما را از میان کار بیرون می‌نهند

مدعی گفت: اوحدی باز آمدست از عشق او
زیر دیگ عشق او خود آتش اکنون می‌نهند

قصهٔ دلسوز ما قومی که دیدند، ای عجب!
بر دل ما تهمت آسودگی چون می‌نهند؟
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.