هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و غم‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از ناتوانی، غربت، و حسادت در عشق صحبت می‌کند و به زیبایی معشوق و تأثیر آن بر دل عاشق اشاره می‌کند. شاعر همچنین از امید به وصال و دیدن نشانه‌هایی از معشوق در زندگی خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند حسادت و غم نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارند تا به درستی درک شوند.

غزل شمارهٔ ۳۲۱

ز دور ار ترا ناتوانی ببیند
تنی مرده باشد، که جانی ببیند

کجا گنجد اندر زمین؟ عاشقی کو
رخت را به شادی زمانی ببیند

کسی را رسد لاف گردن کشیدن
که سر بر چنان آستانی ببیند

غریبی که شد شهر بند غم تو
عجب گرد گر خان و مانی ببیند!

دل من سبک چون نگردد ز غیرت؟
که هر دم ترا با گرانی ببیند

سر باغ و بستان نباشد کسی را
که همچون تو سرو روانی ببیند

مران اوحدی را ز پیشت چه باشد؟
که او هم ز وصلت نشانی ببیند
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.