هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و هجران معشوق خود سخن میگوید و بیان میکند که چگونه این عشق او را از خود بیخبر کرده است. او از تلاشهایش برای بهبود درد عشق و ناامیدیهایش میگوید و تأکید میکند که حتی اگر به قیمت دور شدن از دین یا دشمنی با خانواده تمام شود، باز هم به دوستی با معشوق ادامه خواهد داد. شاعر همچنین ابراز میکند که حاضر است برای حفظ عشقش به هر قیمتی، حتی انکار خورشید و ماه، تن دهد.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند دوری از دین یا دشمنی با خانواده ممکن است برای سنین پایینتر نامناسب یا سختفهم باشد.
غزل شمارهٔ ۳۲۵
تا کی از هجر تو بیخواب و خورم باید بود؟
به تو مشغول وز خود بیخبرم باید بود؟
چاره کردم که مگر درد تو بهتر گردد
چو بتر شد، به ازین چاره گرم باید بود
در میان بندم ازان زلف سیه زناری
اگر از دایره دین بدرم باید بود
دوستی کم نکنم، با تو پسر، ور به مثل
دشمن مادر و خصم پدرم باید بود
نگذارم که به خورشید کنندت مانند
ور به جان منکر شمس و قمرم باید بود
نه به مهری که بریدی تو، ز دستت بدهم
که گرم سر ببری سر به سرم باید بود
من که جز قصهٔ عشق تو ندانم سمری
اوحدی وار به عالم سمرم باید بود
به تو مشغول وز خود بیخبرم باید بود؟
چاره کردم که مگر درد تو بهتر گردد
چو بتر شد، به ازین چاره گرم باید بود
در میان بندم ازان زلف سیه زناری
اگر از دایره دین بدرم باید بود
دوستی کم نکنم، با تو پسر، ور به مثل
دشمن مادر و خصم پدرم باید بود
نگذارم که به خورشید کنندت مانند
ور به جان منکر شمس و قمرم باید بود
نه به مهری که بریدی تو، ز دستت بدهم
که گرم سر ببری سر به سرم باید بود
من که جز قصهٔ عشق تو ندانم سمری
اوحدی وار به عالم سمرم باید بود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.