هوش مصنوعی: شاعر در این متن از شبی خاطره‌انگیز و عاشقانه سخن می‌گوید که در کنار یار خود بوده و از عشق و شور درونی خود لذت می‌برد. او زیبایی یارش را با گل و شکر مقایسه می‌کند و از موسیقی و شعر مطرب نیز بهره می‌برد. شاعر از کوتاهی شب و طولانی شدن روز شکایت دارد و اشاره می‌کند که اگر شب طولانی‌تر بود، کارهای بیشتری ممکن بود انجام شود.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۳۲۶

دوشم از وصل کار چون زر بود
تا به روز آن نگار در بر بود

جام در دست و یار در پهلو
عشق در جان و شور در سر بود

گل و شکر بهم فرو کرده
وز دگر چیزها که در خور بود

با چنان رخ ز گل که گوید باز؟
با چنان لب چه جای شکر بود؟

زلف مشکین بر آتش رخ او
خوشتر از صد هزار عنبر بود

من و دلدار و مطربی سه به سه
چارمی حارسی که بردر بود

شب کوتاه روز ما بر کرد
ور نه بس کار ها میسر بود

مطرب از شعرها که میپرداخت
سخن اوحدی عجب تر بود

گر چه عیسی دمی نمود او نیز
نیم شب در میانه سر خر بود
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.