هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دوری ناخواسته از معشوق و رنج فراق می‌گوید. او بیان می‌کند که با وجود داشتن هزاران یار، هیچ‌یک نتوانسته‌اند جای خالی معشوق را پر کنند. شاعر از روزهای سخت هجران و ناامیدی از بهبود اوضاع سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که دلش ساده‌لوحانه به کارهای معشوق توجه می‌کرد، اما این توجه سودی نداشت.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و احساسی مانند عشق، فراق، و ناامیدی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌های زندگی دارد. همچنین، زبان و ساختار شعر کلاسیک ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۳۳۱

میان ما و تو دوری به اختیار نبود
مرا زمان فراق تو در شمار نبود

گذار بود مرا با تو هر دمی ز هوس
به منزلی، که هوا را در آن گذار نبود

حدیث گفتن و اندیشه از رقیبی نه
بهم رسیدن و تشویش انتظار نبود

به چند گونه مرا از تو بوسه بود و کنار
که هیچ گونه ترا از برم کنار نبود

کنون ز هجر به روزی فتاده‌ام، که درو
گمان می‌برم که خود آن روز و روزگار نبود

هزار یار فزون داشتم، که هیچ مدد
ز هیچ یار ندیدم، چو بخت یار نبود

نظر به کار دل او حدیث بود ولی
چه سود از آن؟ چو دل ساده مرد کار نبود
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.