هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و غزل‌گونه است که در آن شاعر از عشق و زیبایی معشوق و تأثیرات عمیق آن بر خود سخن می‌گوید. او از غم و اندوه ناشی از این عشق و تأثیرات جسمی و روحی آن بر خود می‌نالد. شاعر از زیبایی‌های ظاهری معشوق مانند موهای سیاه، خال روی صورت، و حرکات زیبای او یاد می‌کند و این زیبایی‌ها را با عناصر طبیعت مانند سرو و گل مقایسه می‌کند. همچنین، او از درد و رنج عشق و تأثیرات آن بر قلب و روح خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده و ادبی ممکن است برای سنین پایین‌تر دشوار باشد. بنابراین، این متن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است که توانایی درک و تحلیل مفاهیم عمیق ادبی و احساسی را دارند.

غزل شمارهٔ ۳۳۹

به سر زلف سیه دوش گره برزده بود
خلق را آتش سوزنده به دل در زده بود

مرد را مردمک دیده به خون تر می‌کرد
عنبرین خال که بر برگ گل تر زده بود

حسن بالای چو سروش ز خرامیدن و خواب
طعنه بر قامت شمشاد و صنوبر زده بود

سرو را پای فروشد به زمین همچون میخ
پیش بالاش، ز بس دست که بر سر زده بود

بر گذشت از من و سر چون به سوی من نگریست
خونم از دل بچکانید، که نشتر زده بود

ناوک غمزه، که چشمش به من انداخت ز دور
بر دل آمد سر پیکان، که برابر زده بود

چون کبوتر بتپیدم، که مرا غمزهٔ او
به گمان مهرهٔ ابرو چو کبوتر زده بود

هر شکاری که بینداخت، به نرمی برداشت
مگر این صید سراسیمه، که لاغر زده بود

ما خود آن زخم که بر سینهٔ مجروح آمد
به مسلمان ننمودیم، که کافر زده بود

نه شگفت از سر مجنون که فرو ریخت به خاک
پیش ازاین بر دل لیلی که همین در زده بود؟

اشک سرخم مددی داد به هر وجه، ارنی
غم او چهرهٔ زردم همه وا زر زده بود

طوطی عقل مرا بال به یک بار بریخت
بس که اندر هوس شکر او پر زده بود

گر بهم بر زده بینی سخنم، عیب مکن
کاوحدی را غم دوشینه بهم برزده بود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.